انتظارفرج جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 11:4 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوةٌ حَسَنَة » (1)سالیان و قرون متمادى است كه دانشمندان و اندیشمندان عالم در پاسخ به این سؤال كه محمد (ص) كیست و چه شخصیتى داشته است ؛ كتابها و مقالاتى نوشته اند و به قدر توان و فهم خویش مطالبى را بیان كرده اند ، به طورى كه اگر بخواهیم آثارى را كه در خصوص آن پیامبر عظیم الهى به زبانهاى مختلف تالیف شده است جمع آورى كنیم ، موسوعه ى بسیار عظیمى خواهد شد كه از نظر كمى و كیفى بى نظیر است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصیت ِ فردى كه به مكتب نرفت و خط ننوشت و مسأله آموز صد مدرس شد ، چیست؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دست پروردگار عالمیان پرورش یافت و در مدت رسالت و پیامبرى به پیروزىهاى بزرگى دست یافت كه بخشى از آن عبارتند از: - لغو امتیاز خواهى و برترى جویى سفید بر سیاه. - مبارزه با نظام قبیلگى و قوم محورى. - رهانیدن ستمدیدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت. - تثبیت و احیاى حقوق از دست رفته ى زنان. - فراخوانى مردم به كسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا. - پى ریزى پایه و شالوده ی حكومت بر اساس عقل ، منطق و درایت به جاى احساس و عاطفه. و در یك كلام ، او توانست مردمان خشن ، بىعاطفه و بى احساس شبه جزیره ی عربستان را پس از قرنها فلاكت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام آورى برساند و گستره ی حكومت اسلامى را از آن سرزمین خشك و سوزان تا عمق آفریقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد . ما در این نوشتار به اختصار ، تنها به یكى از ابعاد شخصیتى ِ پیامبراسلام ، یعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در كلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمین مىپردازیم ، چه این كه حضرتش فرمود: « انا ادیبُ الله و على ادیبى...» (2) من تربیت یافته خداى متعال هستم و على به دست من تربیت شده است. در ادامه نیز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احادیث شیعه و سنى بررسى مىكنیم. خداوند متعال در سوره ی مباركه ی آل عمران ، آیه 159 چنین مىفرماید : « فیما رَحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَلیظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُ المُتَوکِلینَ. در آیه فوق رمز جذب و گرایش مردم نسبت به پیامبرصلى الله علیه و آله ، نرم خویى ، خوشرویى و ملایمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأكید مىكند كه : " اگر چنین نبودی ، مردم از اطراف تو پراكنده مىشدند و این موهبتى الهى است." براى آشنایى بیشتر با خلق و خوى عظیم رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ى آن حضرت مىرویم و از آنان مىخواهیم برایمان از خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله سخن بگویند : پیامبر صلى الله علیه و آله با همراهان انس بن مالك ، كه ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله علیه و آله پرداخت ، مىگوید: در این مدت براى كارهایى كه انجام مىدادم حتى نمىگفتند: چرا این كار را كرده اى؟ و اگر كارى را ترك مىكردم و انجام نمىدادم ، نمىگفتند: چرا انجام نداده اى؟ ایشان در این مدت به من حتى «اف» نگفتند (3) ( كلمه اى كه حكایت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ایشان شنیده نشد.) انس مىگوید: غذاى آن حضرت یك جرعه شیر براى افطار و یك جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها یك جرعه براى افطار و سحر میل مىنمودند. یك شب براى افطار آن حضرت شیر آماده كرده بودم ولى با تأخیر حضرت مواجه شدم. گمان كردم حضرت به منزل یكى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از این رو شیر را نوشیدم. حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از یكى از صحابه ی حضرت پرسیدم: آیا پیامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خیر. پیامبر صلى الله علیه و آله بى آن كه چیزى بگوید و اعتراضى كنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسیده ، بلكه یادآورى هم نكردند. (4) همكارى در كارهاى گروهى یكى از ویژگىهاى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جایى كه در جمع اصحاب بدون هیچ امتیازخواهى به همكارى و همیارى مىپرداخت. در كتاب ارزشمند مكارم الاخلاق چنین نقل شده است كه : روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به همراه كاروان در سفر بودند ، پیامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» یكى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، دیگرى گفت : پوست كردن و سلاخى آن نیز با من ، دیگرى گفت: پختن آن هم با من ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « جمع آورى هیزم و چوب نیز به عهده من » ، اصحاب گفتند: یا رسول الله ، با بودن ما شما زحمت نكشید. فرمود: « مىدانم شما كارها را انجام مىدهید ولیكن من دوست ندارم كه بر شما امتیازى داشته باشم و خداوند نیز از امتیاز داشتن بنده اش در میان اصحاب خود خشنود نیست » . آن گاه برخاست و به جمع آورى هیزم پرداخت. (5) رفاقت و دوستى با یاران در كتاب شریف كافى حدیثی بسیار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله علیه و آله با صحابه نقل شده كه متن آن چنین است: « رسول خدا صلى الله علیه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذیفة بن یمان با پارچهاى حایل ایجاد كرد تا پیامبر غسل كرد. آن گاه حذیفه براى غسل نشست ، پیامبر صلى الله علیه و آله پارچه اى را برداشت تا براى او حایلى درست كند. حذیفه ابا كرد و گفت: پدر و مادرم به فدایت اى رسول خدا ، این كار را نكنید. پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت و پارچه را نگه داشت تا حذیفه غسل كرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست شدند ، محبوبترین آنها نزد خداوند كسى است كه با دوستش بیشتر رفاقت و همكارى كند.» (6) پیامبر عظیم الشان اسلام در مجالست با دوستان ، هیچ گاه خود را برتر و بالاتر از دیگران نمىدانست و در جمعى كه ایشان حضور داشت ، اگر شخص غریبى وارد مىشد و پیامبر را نمىشناخت باید سؤال مىكرد كه: كدامتان رسول خدا هستید چون آن قدر بىآلایش و خاكى بود كه از محل جلوس و شكل لباس وى ، كسى نمىتوانست ایشان را بشناسد و همواره به اصحاب و یاران با التفات مىنگریست. به این داستان توجه كنید. روزى اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ى پیامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد كه دیگر در خانه جا نبود. جریربن عبدالله ( یكى از اصحاب) آمد ولى به دلیل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پیامبر با دیدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پیچیده و براى وى فرستاد و فرمود: روى این لباس بنشین. جریر بن عبدالله ( كه تحت تاثیر مهرورزى پیامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسید و بر دیدگان خود گذاشت. (7) برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى فایده و پرضرر ، مناسب است سیره ی عملى پیامبر اكرم را اسوه و الگوى خویش قرار دهیم . انس بن مالك مىگوید : محبوب ترین فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله علیه و آله بود ولى با این حال وقتى پیامبر را مىدیدند از جا بلند نمىشدند ، زیرا پیامبر این كار را دوست نداشت. (8) رسول خدا صلى الله علیه و آله به همه اهل مجلس به طور یكسان التفات مىنمود ؛ تا كسى گمان نكند كه دیگرى نزد پیامبر گرامى تر است و لحظات خود را میان آنها تقسیم مىكرد. (9) او با یاران خود مىنشست ، گفت وگو مىكرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مىداد و بر دامن خود مىنشاند. (10) در سلام كردن از همه پیشى مىگرفت و در مصافحه ، همیشه دست خود را زودتر جلو مىبرد ، اصحاب خود را با بهترین اسمشان صدا مىكرد و سخن كسى را قطع نمى نمود. (11) اوج مهر ورزى رسول خدا صلى الله علیه و آله عفو و گذشت ، از زیباترین خصایص انسانى است و انسان هر قدر با فضیلت تر باشد میزان عفو ، گذشت و پرهیز از انتقام جویى نیز در او بیشتر خواهد بود . زندگى رسول خدا آن هم در میان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنایى بیشتر به داستان زیر توجه كنید : هبار بن اسود كسى است كه همزمان با خارج شدن زینب علیها سلام (دختر پیامبر) از مكه به او حمله مىكند که در اثر این حمله ، وى پس از مدتى بیمارى و تحمل رنج وفات مى یابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرك بودیم كه خدا به وسیله ی تو ما را هدایت كرد و به واسطه ی تو ما را از هلاكت رهانید . از نادانى من و از آن چه به تو رسیده ( وفات دخترت زینب ) در گذر من به كار زشت و گناه خود اعتراف مىكنم. پیامبر كه غم بزرگى بر دل داشت با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان كرد و به سوى اسلام هدایتت نمود ، اسلام گذشته ها را نادیده مىگیرد و پاك مىكند... » (12) آیا این نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مىشود. حلم و بردبارى رسول خدا رسول خدا صلى الله علیه و آله ، چند دینار به مردى یهودى بدهكار بود. مرد یهودى نزد پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پیامبر فرمود: « در حال حاضر چیزى ندارم كه پرداخت كنم.» یهودى گفت: من تو را رها نمىكنم و از تو جدا نمىشوم تا طلبم را بگیرم! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « در این صورت من هم با تو مىنشینم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مكان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در این میان اصحاب ، آن مرد را تهدید مىكردند و وعده و وعید مىدادند. پیامبر به اصحاب خود نگاه كرد و فرمود: «با او چه مىكنید؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، یهودى شما را زندانی كند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نكرده تا به دیگران ظلم روا دارم» . زمان هم چنان مىگذشت و كانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمىشد تا خورشید تابیدن گرفت و روز آشكار شد. ناگهان مرد یهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! ! مرد یهودى مال خود را در راه خدا تقسیم كرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود كه ببینم صفاتى كه در تورات برایت آمده در وجود تو متبلور هست یا خیر. زیرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مكه متولد مىشود و به مدینه هجرت مىكند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فریاد فحاشى نیست.» (14) راستى رسول خدا چگونه این سعه ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادینه كرده بود؟ امید كه با پیروی از سیره ی ارزشمند آن پیامبر بزرگ ، در عمل بتوانیم زینت بخش دین مبین اسلام باشیم و دیگران را با رفتار خود ، به سوى دین و آیین محمدى صلى الله علیه و آله دعوت نماییم . پىنوشتها: 1. احزاب / 21. 2. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 51/ بحار الانوار، ج 16، ص 210. 3. دلایل النبوة، ج 1، ص 312 به نقل از «محمد فى القرآن» ، ص 74، سید رضا صدر. 4. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 78، ح 123. 5. همان، ج 1، ص 536، ح 187. 6. كافى، ج 2، ص 491. 7. همان. 8. همان، ج 1، ص 47/ بحار، ج 16، ص 299. 9. روضة الكافى، ص 161. 10. بحار الانوار، ج 16، صص 148- 153. 11. بحارالانوار، ج 16، ص 194. 12. مستدرك، ج 8، ص 273. 13. مجمع البیان، ج 3، ص 169. 14. معانى الاخبار، ج 1، ص 160. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|