انتظارفرج جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 11:43 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
و تو كه آهسته مي خواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبز دستانت بنهان!
اي تو كه تمام هستي و آرزو هاي افق هاي دورم را زتو مي خواهم...آقايم!تويي كه تمام مناجات هايم را با اشك هاي بلوريم روانه دل درياييت مي كنم و با تكه تكه روحم،قلبم را نثار ظهورت مي سازم. آقايم!!چرا نميايي...آنگاه كه سيرسيرك هاي تمنا،باغچه ي زندگي را به گل بوسه نماز تقديم كردند و همه با هم براي تعجيلت تسبيح خدا را گفتند...هزاران هزار مرتبه دلم را تكه تكه كردم و تمام ذره هايش را به تو سپردم.مي خواهم براي همه ي ما گلي از شكوفه هاي رنگين دشت محبت بسازي و در كوچه باغ زندگي عطر آن را به تمام جهانيان برساني. بلوغ انتظار،دلم را طوفاني كرده و نمي دانم چطور بگويم كه عشق تنها واژه ايست كه مي توان براي وصف تو گفت. آقايم!از همان بچگي در آخر صلوات هايم مي گفتم"و عجل فرجهم"و هنوز نيز اين كلام را به صلواتم مي افزايم تا شاید روزی تو را ببینیم. غرق در معنويت با بال هاي نماز هاي عشق،به درون آسمان ظهور مي روم و دستم را به دل كهكشان كويري مي سپارم و تنها براي تعجيلت دعا مي كنم... كلامم ستاره باران "اللهم عجل لوليك الفرج،والعافيت والنصر ..."است و دستانم تهي از محبت است.خاك درون دستم را هر روز با اشك هاي ايمانم خيس تر مي سازم تا بداني كه منتظرم بيايي و دستم را با عشق به تو سرسبز سازم... امروز با گل ياس همراه مي شويم تا فردا به تو گل نرگس بپيونديم .ولايتت نمادي خواهد بود از انسانيت،مهرباني و درستي... نمادي از گلبرگ هاي بوسه بر طراوت و شادابي. يا صاحب الامر و الزمان....ما منتظريم هرچه زود تر بيا!!
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|