انتظارفرج
جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

تویی که وقتی نیستی، آزرده‌ام...

تویی که بودنت، سلام و سلامت و سُرور است...

جز سلام، سخنی را نیاموخته‌ام... وگرنه، این- همین سلام ساده- کمتر از آن است که نثارت شود.

چگونه پشت نوازش لرزان حروفِ رسمی، تو را که از محدوده رسم آدم‌ها بیرونی، مقابلم بنشانم؟!

چگونه می‌توانم با همین لب‌های دوخته و جان افروخته، صدایت کنم؟!

نمی‌شود...

بهشت

نمی‌شود عزیز دل!... این را بارها آزموده‌ام.

در شب‌ها و روزهای فراوانی که اندوهگین و خاموش، قلم را به صحرای کاغذ دواندم و شکسته ناتوانی، بازگشت؛ این را آزموده‌ام.

وبلاگ، خوب است... اگر بتواند مرا با احساس خواندنِ تو پیوند دهد.

وبلاگ، خوب است... اگر به جای من، آرامش نگاه تو را احساس کند.

مگر می‌شود بی تو ماند؟!

مگر می‌شود در هزارتوی دنیایی که این روزها برایم ناآشناست، بی حضور ساده، صمیمی و شکوهمند تو، نَفَس کشید و سرفه‌ای نکرد؟!

اینجا، هوا آلوده است...

هوا، بسیار آلوده‌تر از آن است که عمر قناریِ نُدبِه، به دنیا باشد.

وقتی تو نیستی، آدم‌ها کمتر از اندازه عاشق می‌شوند... عاشقانه‌ها ناقص می‌مانند و آدم‌ها نمی‌فهمند که چشم‌هایشان نیز باید به راه دل‌ها بروند... وگرنه، آدم‌ها را باد خواهد برد... یا باد... یا یاد... یادِ چیزهایی که روز آمدنت، مثل حادثه‌های تلخِ کودکی، فراموش می‌شوند.

من به اندازه کافی، شرمنده‌ام... اما تو از من گلایه نکن!...

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!

 

سنگ و چوب نیستم... به اندازه کافی، خوب نیستم... اما این را می‌دانم که جز در پناه اسم دلربای تو،«نیستم».

آنقدر مهربانی که امشب نیز زبانم را مجال نهادنِ بارهای سنگین داده‌ای... اجازه داده‌ای تا در پرده شب، شب آدینه، بنشینم و بی«اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ‌الفَرَج»، سکوتم را به مهمانیِ گوش شنوای تو ببرم.

عزیز دل!

هزار و صد و چند سال، چند سال است؟

یک بار بنشین و بشمار... تا آتش درونم را باور کنی.

خوب نیستم... گاهی بدم و گاهی میانه‌ام... مانند استخاره‌های پدربزرگ که هنگام عهد قهر با پرچم هیئتِ تو می‌گرفت!...

من، سایه اویم... بخش رنگین سایه‌اش که بی‌حرکت او، حرکتی ندارم.

میان من و او، هزار فرسنگ است.

او، برای آمدنت، ثانیه‌ها را می‌شمرد و من، جمعه‌ها را... من، از پدربزرگ، کُلّی‌ترم.

صبح‌های جمعه که می‌رسیدند؛ پدربزرگ، کتاب خواب را از نیمه‌شب می‌بست و گوش به رِیلِ اذان، تا صبح راه می‌رفت... خودش که دیگران را در این حال می‌دید، اسمشان را مرغِ پَرکَنده می‌گذاشت.

میان من و او، هزار فرسنگ است.

پدربزرگ، در صبح‌های جمعه، همان لباس روزهای جشن را می‌پوشید و از درگاه هیئت، کنار نمی‌رفت... مبادا که عبورت را نبیند.

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!

 

میان من و او، چهار انگشت فاصله است... او، تو را«می‌دید» و من، فقط از تو«شنیده‌ام».

عزیز دل!

من، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی نیستم... طاقت مرا دست کم بگیر!

تمسخرِ کشتی‌سازی در بیابان، غرقم می‌کند.

آتشِ عاشقانه‌های پیاپی‌ام، گلستان نمی‌شود.

تور قدمگاه‌های فراوان، مرا از صاحب قدم دور کرده‌اند.

... و شِفای دل و جانم که تویی، به چشمم نمی‌آیی.

وقتی تو نیستی، آدم‌ها یادشان می‌رود که بهترین راه فرار از مرگ، شهادت است.

بی تو، غسالخانه، وحشتناک است... مرده‌شو، هم‌سفره کسی نیست... و مرده، هرچه فریاد می‌کشد، کسی نمی‌شنود.

انتظار

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!

کودک بودم، دوستت داشتم و نمی‌شناختم و می دیدمت...

نوجوان بودم، دوستت داشتم و نمی‌شناختم و نمی دیدمت...

جوان بودم، دوستت داشتم و می‌شناختم و باز، نمی دیدمت...

امروز، چه بر سرم آمده که سه داستان پیش را ناتمام، رها کرده‌ام اما شناخته، نمی بینمت؟!

ای کاش باز کودک می‌شدم... هرچند، دیدن و نشناختن نیز رنج‌آور است.

عزیز دل!

کیفرخواستی که پیش پای توست... در این نیمه‌شب آدینه... عادلانه نیست.

کسی مانند منِ عاشق، تا کِی می‌تواند تو را نبیند و عاشق سایه‌ها نشود؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که نشانیِ جایی را برداشته و برای نخستین بار، سر به کوچه‌های ناآشنا گذاشته است...

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که در میان دریا، رهاست و می‌داند که دست و پا زدن، او را بیشتر به درون می‌کشد...

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که مدام فریاد می‌کشد اما سرنوشتِ گُنگِ خواب‌دیده مولانا منتظر اوست...

می‌دانم که می‌دانی... اما کِی و کجا، آدم‌های اطراف، این‌گونه بی‌تعارف، نفرت را به هم هدیه می‌کردند؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما مگر می‌شود در هجوم چشم‌ها، چشمه‌ها را تماشا کرد؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما... می‌دانم که می‌دانی.

عزیز دل!

بهشت

این رشته‌های سپید، تار و پود سال‌های گذشته‌اند... سال‌هایی که زبانم، از تو گفت و چشم‌هایم باریدند تا دیگران بدانند که گفتنم، همگام باور است.

 

 

اینک، پناه برده به پرده شب، به سوی تو آمده‌ام... نیامده‌ام، رَمیده‌ام... از دیگران، نه! از خود رمیده‌ام که مدام تو را یافته و گم کرده‌ام.

عزیز دل!

در کدام روز تقویم نود، بلیتِ حجاز را حتی در صفی طویل هم نخواهیم یافت... چون تو چهره گشوده‌ای؟

در کدام روز تقویم نود، زیر بالش سپید خواب شبانه‌ام، دعوت‌نامه پیوستن به تو را خواهم دید؟

در کدام روز از تقویم نود، بهشت را به ایستادنِ کنار تو خواهم فروخت و از لَحَد، به اسم دلاویز تو برخواهم خاست؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، وبلاگم را به پاس نخستین سخنرانیِ همگانی‌ات به روز خواهم کرد؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، تازه‌ترین شعرم را برای اصلاح، مقابل چشم‌هایت خواهم گذاشت؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، همسایه تازه‌اخراج‌شده را به کار پیشینش خواهی گمارد تا آشنای کسی، جای کسی را اشغال نکند؟

...

در کدام روز، جشن‌ها نیز هفتگی و دهگی خواهند شد؟

...

آن روز، من کجایم؟... با توأم یا بی تو؟




جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 11:47 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

السلام عليک يا مولاي من

خودم هم نميدانم با چه رويي برايت نامه مينويسم، ولي خب چه کنم، هر کجا که رفتم، هر مجلس معصيتي که رفتم، باز هم دلم هواي شما را کرد.

مادر کودکش را تنبيه ميکند. کودک از خانه بيرون ميرود، وقتي همه ي گشت و گذار هاي خود را انجام داد، حوصله اش سر ميرود و به خانه باز ميگردد. وقتي به خانه باز ميگردد درياي عاطفه مادر فوران ميکند، کودک خود را در آغوش گرفته و چشمان هردوشان خيس ميشود.

من بي ادبي کردم. شما شتر ديدي نديدي کرديد، ولي من باز هم گستاخ تر شدم. اگر يکبار، فقط يکبار بر دهانم ميزديد، اينقدر گستاخ نميشدم. اگر يکبار آبرويم را برده بوديد اينقدر بي حيا نميشدم.

ليک مولايم، من کنون کمثل کودکي که از همه جا خسته شده، خسته شدم. آن کودک به خانه برگشت و با يک آغوش باز مواجه شد. ميدانم که شما هم آغوشتان را براي من باز کرده ايد و منتظر بنده گنه کارتان بوديد.

وقتي به گذشته ي خود نگاه ميکنم، خجالت ميکشم که بگويم: متي ترانا و نريک . . .

من کجا و شما کجا و سخن از عشق کجا . . .!

من نميخوام شما را ببينم ،اما ميخواهم شما مرا نگاه کنيد. نه يک نگاه عادي، بلکه از همان نگاه هايي که جد غريب شما به حر (ع) کرد و او را از شرمندگي در آورد ، از همان نگاه هايي که وهب مسيحي مسلک را جزو شهداي کربلا کرد، از همان نگاه هايي که از فراز نيزه به راهب نصراني کرد و زندگي اش را بهم ريخت.

من خيلي سعي ميکنم خوب باشم، ولي خودتان ميدانيد يک دشمن قسم خورده دارم. شيطان در همه لباس ها خود را به من نزديک ميکند. اين روزها هم بيشتر در لباس مذهب و دين سراغم مي آيد. در گذشته عنوان  بعضي ارتباط ها"دوست دختر دوست پسر" بود، الان هم عنوان "خواهر و برادر" !

شيطان يکبار با لباس پيغمبر سراغم مي آيد، يکبار هم با حجاب اسلامي و روبند و دست کش!

من ز نفس خود بسي دارم گله

عاقبت ماندم عقب از قافله

من هم خوب شدن را دوست دارم، ولي سالهاست اسير نفس اماره ي خود هستم ، و اين را ميدانم که تا شما يک نگاه ، از آن نگاه هاي اعجاز آميز جد غريبتان به من نکنيد، من هميني که مشاهده ميکنيد هستم. تا شما نخواهيد هيچ هدايتي براي من صورت نميگيرد.

شما را به حق مادرتان قسم ميدهم، يک نگاه ، فقط يک نگاه به اين بنده ي روسياه بکنيد. زيرا روسياهي من، براي شما هم بد است. چه بخواهيد چه نخواهيد مرا به پاي شما نوشته اند. پس چه خوب است با نگاه شما و سربلندي من زمين افتاده، مادرتان خوشحال شود و دشمنانتان مأيوس شوند.



جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 11:45 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

مولا جان مهدی

ببخش ما را به خاطر همه بی تو بودن ها ، تو با ما بودی و ما با تو نبودیم.

ببخش ما را به خاطر همه عهدشکنی هایمان ، بارها و بارها عهد بستیم و عهد خود شکستیم .

ببخش ما را به خاطر همه رنج هایی که برای هدایت امت رسول خدا کشیدی.

ببخش ما را به خاطر همه ناله های علی وارت که برای بخشش خلق خدا در درگاه معبود داشتی.

ببخش ما را که کلاممان با عملمان یکی نبود ،در کلام با تو بودیم و در عمل....

ببخش ما را که عشق و محبت به تو را به درهم معدودی به محبت دنیا فروختیم.

ببخش ما را که قرن ها رنج و سختی تو را به ثمن بخسی فروختیم.

 ببخش ما را که به خود مشغول شدیم و تو را رها کردیم.

ببخش ما را که سالهای عمرمان را بدون شناخت تو سپری کردیم.

ببخش ما را که تو را در این دنیا تنها گذاشتیم و تو در بین امتت غریب و مظلوم ماندی.


مهدی جان ، آقای من

می دانم ، خوب می دانم که شایسته نعمت وجود تو نیستم ، میدانم که شایسته نام منتظر نیستم ، ولی یوسف زهرا امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم .

تو را به آبروی مادر غریبت زهرا کمکم کن

مرا یاری کن تا در این دنیایی که بی تو بودن افتخار است و هنر ، با تو باشم ، با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم.



جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 11:43 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

و تو كه آهسته مي خواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبز دستانت بنهان!

اي تو كه تمام هستي و آرزو هاي افق هاي دورم را زتو مي خواهم...آقايم!تويي كه تمام مناجات هايم را با اشك هاي بلوريم روانه دل درياييت مي كنم و با تكه تكه روحم،قلبم را نثار ظهورت مي سازم.

آقايم!!چرا نميايي...آنگاه كه سيرسيرك هاي تمنا،باغچه ي زندگي را به گل بوسه نماز تقديم كردند و همه با هم براي تعجيلت تسبيح خدا را گفتند...هزاران هزار مرتبه دلم را تكه تكه كردم و تمام ذره هايش را به تو سپردم.مي خواهم براي همه ي ما گلي از شكوفه هاي رنگين دشت محبت بسازي و در كوچه باغ زندگي عطر آن را به تمام جهانيان برساني.

بلوغ انتظار،دلم را طوفاني كرده و نمي دانم چطور بگويم كه عشق تنها واژه ايست كه مي توان براي وصف تو گفت.

آقايم!از همان بچگي در آخر صلوات هايم مي گفتم"و عجل فرجهم"و هنوز نيز اين كلام را به صلواتم مي افزايم تا شاید روزی تو را ببینیم.

غرق در معنويت با بال هاي نماز هاي عشق،به درون آسمان ظهور مي روم و دستم را به دل كهكشان كويري مي سپارم و تنها براي تعجيلت دعا مي كنم...

كلامم ستاره باران "اللهم عجل لوليك الفرج،والعافيت والنصر ..."است و دستانم تهي از محبت  است.خاك درون دستم را هر روز با اشك هاي ايمانم خيس تر مي سازم تا بداني كه منتظرم بيايي و دستم را با عشق به تو سرسبز سازم...

امروز با گل ياس همراه مي شويم تا فردا به تو گل نرگس بپيونديم .ولايتت نمادي خواهد بود از انسانيت،مهرباني و درستي...

نمادي از گلبرگ هاي بوسه بر طراوت و شادابي.

يا صاحب الامر و الزمان....ما منتظريم هرچه زود تر بيا!!

 



سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 14:42 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

اس ام اس (پیامک) عید فطر

عيد واقعي آن وقتي است که انسان رضاي خدا را به دست بياورد، پس درون خودمان را اصلاح کنيم.

 


عيد واقعي آن روزي است که در آن معصيت خدا نکنيم.

 


هرچند که من گناهکارم يا رب
بر رحمت تو اميدوارم يا رب
بر وسعت عفوت چه نگاه اندازم
بر کرده خود نظر ندارم يا رب
(ماه عشق، ماه صفا، ماه نور و ماه نزول برکت تمام شد، خدايا ما را درياب)

 


عيد اولياءالله مبارک.

 


عيد سعيد فطر بر عاشقان الله و ياران مهدي(عج) مبارک باد.

 


عيد فطر روز پاداش گرفتن و رويت رحمت الهي بعد از ماه رمضان است. (مقام معظم رهبري)

 


خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...
یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟

 


استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان.

 


خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یک ماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم. (آمین)

 


عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

 


کم کم غروب ماه خدا ديده مي شود
صد حيف ازين بساط که برچيده مي شود
در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آن کسي ست که بخشيده مي شود
عيد شما مبارک

 


فرازهايي از دعاي وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان:
بدرود اي بزرگترين ماه خداوند و اي عيد اولياي خدا...
بدرود اي ماه دست يافتن به آرزوها...
بدرود اي ياريگر ما که در برابر شيطان ياريمان دادي...
بدرود اي که هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.
* التماس دعا*

 


خداحافظ اي ماه غفران و رحمت
خداحافظ اي ماه عشق و عبادت
خداحافظ اي ماه نزديکي بر آرزوها
خداحافظ اي ماه مهماني حق تعالي
خداحافظ اي دوريت سخت و جانکاه
خداحافظ اي بهترين ماه الله

 


خديا! خروج از ماه مبارک را براي ما مقارن با خروج از تمامي گناهان قرار بده.*آمين*

 


حلول ماه عيد و شادي مسلمين است
پايان ماه روزه، براي صائمين است
نشاط و افتخار و شادي و سربلندي
از محک الهي براي مؤمنين است

 


عيد سعيد فطر و پايان ماه صيام
بخواهيم از خداي ذو الجلال و الکرام
که تا سال آينده، صفا و پاکي دل
حفظ بشه و نباشيم از انسانهاي غافل

 


همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...
چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...

 


رمضان آمد و روان بگذشت
بود ماهي به يک زمان بگذشت
شب قدري به عارفان بنمود
اين معاني از آن بيان بگذشت

 


مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو
آيا چيزي قابل درو در اين رمضان کاشته ايم؟

 


عید فطر.. روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد

 


این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نماییم

 


کسان که در رمضان چنگ مي شکستند
نسيم گل بشنيدند و توبه بشکستند

 


رمضان شد چو غریبان به سفر بار دیگر
اینست فرخ شدن و اینست به هنگام سفر

 


خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمين
خداحافظ ماه لحظه هاي افطار و سحر
خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت
خداحافظ ماه شب هاي نوراني قدر

 


ز مردم دل بكن ياد خدا كن
خدا را وقت تنهايي صدا كن
در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم
غنيمت دان و ما را هم دعا كن


صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است.. از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است.


عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عید ما نیست.


خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان واین اجازه رابما دادی تاسحرها عاشقانه با تو سخن بگوئیم ودرد دلمان را با تو بگوئیم واکنون روز اول شوال را بر ما عیدگرداندی عید برعاشقان مبارکباد.

تا ز رويت گرفته ام روزه
جز به يادت نکرده ام افطار
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم…
اللهم عجل لولیک الفرج

 



سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 14:38 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

عید فطر یكى از دو عید بزرگ در سنت اسلامى است كه درباره آن احادیث و روایات بیشمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار كه ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از كارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اكنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى كه خود خداوند به آنان وعده داده است.

امیر المؤمنین(ع) در خطبه عید فطر مى‏فرماید:

«الا و ان المضمار الیوم و السباق غدا الا و ان السبقة الجنة و الغایة النار». (1)

دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است. در روایتى از فرزند گرامیش چنین آمده است:

«مر الحسن (ع) فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحكون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب كل العجب من ضاحك لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و ایم الله لو كشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسى‏ء مشغول باسائته. ثم مضى‏». (2)

در این حدیث، امام حسن (ع) انجام اعمال عبادى در ماه مبارك رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نموده‏اند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مى‏دانند.

لذا حضرت على (ع) در ویژگى‏هاى عید فطر مى‏فرمایند:

1- روزى كه نیكوكاران ثواب مى‏برند.

«هذا یوم یثاب فیه المحسنون‏».

2- روزى كه گنهكاران زیان مى‏بینند.

«و خسر فیه المبطلون‏»

3- شبیه‏ترین روز به روز قیامت است.

«اشبه بیوم قیامكم‏».

چون در قیامت عده‏اى كه زیان كارند، تاسف مى‏خورند و غضبناك مى‏گردند و عده‏اى كه نیكوكارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مى‏شوند.

4- روز عبرت گرفتن.

«فاذكروا بخروجكم‏»

وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مى‏شوید، به یاد آورید زمانى را كه از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.

«من الاجداث الى ربكم‏»

وقتى در جایگاه نماز خود مى‏ایستید به یاد آورید زمانى را كه در محضر عدل الهى مى‏ایستید و از شما حسابرسى مى‏كنند.

«و اذكروا وقوفكم بین یدى ربكم‏»

وقتى از نماز به منازلتان بر مى‏گردید به یاد آورید زمانى را كه به منازل خود در بهشت‏خواهید رفت.

«و اذكروا منازلكم فى الجنة‏»

5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.

«ابشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم‏».

پى‏نوشت‏ها:

1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.

2) تحف العقول، ص 170.



سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 14:37 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

مسلمانان روزه دار  كه ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشاميدن و بسيارى از كارهاى مباح ديگر امتناع ورزيده اند، اكنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستين روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى كه خود خداوند به آنان وعده داده است.

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در يكى از اعياد فطر خطبه اى خوانده‏ اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بيم داده ‏اند:

 اى مردم! اين روز شما روزى است كه نيكوكاران در آن پاداش مى‏گيرند و زيانكاران و تبهكاران در آن مايوس و نااميد مى‏گردند و اين شباهتى زياد به روز قيامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جايگاه نماز عيد شدن به ياد آوريد خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ايستادن در جايگاه نماز به ياد آوريد ايستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت ‏به سوى منازل خود، متذكر شويد بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت‏ برين، اى بندگان خدا، كمترين چيزى كه به زنان و مردان روزه ‏دار داده مى‏شود اين است كه فرشته‏اى در آخرين روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد و مى‏گويد:

�هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا كه گناهان گذشته‏ تان آمرزيده شد، پس به فكر آينده خويش باشيد كه چگونه بقيه ايام را بگذرانيد.�

عارف وارسته ملكى تبريزى درباره عيد فطر آورده است: �عيد فطر روزى است كه خداوند آن را از ميان ديگر روزها بر گزيده است و ويژه هديه بخشيدن و جايزه دادن به بندگان خويش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در اين روز نزد حضرت او گرد آيند و بر خوان كرم او بنشينند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم اميد به درگاه او دوزند و از خطاهاى خويش پوزش خواهند، نيازهاى خويش به نزد او آرند و آرزوهاى خويش از او خواهند ونيز آنان را وعده و مژده داده است كه هر نيازى به او آرند، بر آوره و بيش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بنده‏ نوازى، بخشايش و كارسازى در حق آنان روا دارد كه گمان نيز نمى‏برند.�

روز اول ماه شوال را بدين سبب عيد فطر خوانده ‏اند كه در اين روز، امر امساك و صوم از خوردن و آشاميدن برداشته شده و رخصت داده شد كه مؤمنان در روز افطار كنند و روزه خود را بشكنند فطر و فطر و فطور به معناى خوردن و آشاميدن، ابتداى خوردن و آشاميدن است و نيز گفته شده است كه به معناى آغاز خوردن و آشاميدن است پس از مدتى از نخوردن و نياشاميدن. ابتداى خوردن و آشاميدن را افطار مى‏نامند و از اين رو است كه پس از اتمام روز و هنگامى كه مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مى‏شود انسان افطار مى‏كند يعنى اجازه خوردن پس از امساك از خوردن به او داده مى‏شود.

عيد فطر داراى اعمال و عباداتى است كه در روايات معصومين(ع) به آنها پرداخته شده و ادعيه خاصى نيز آمده است.

از سخنان معصومين(ع) چنين مستفاد مى‏شود كه روز عيد فطر، روز گرفتن مزد است. و لذا در اين روز مستحب است كه انسان بسيار دعا كند و به ياد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خير دنيا و آخرت را بطلبد.

و در قنوت نماز عيد مى‏خوانيم:

 �... اسئلك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلى الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى كل خير ادخلت فيه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتك عليه و عليهم اللهم انى اسالك خير ما سئلك عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون‏�

بارالها! به حق اين روزى كه آن را براى مسلمانان عيد و براى محمد(ص) ذخيره و شرافت و كرامت و فضيلت قرار دادى از تو مى‏خواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خيرى وارد كنى كه محمد و آل محمد را در آن وارد كردى و از هر سوء و بدى خارج سازى كه محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو مى‏طلبم آنچه بندگان شايسته ‏ات از تو خواستند و به تو پناه مى‏برم از آنچه بندگان خالصت‏ به تو پناه بردند.



یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

یاران امام عصر(عج) چگونه‌اند؟

یاران امام عصر(عج) چگونه‌اند؟

 
 

چرا باید در دوره ی آخرالزمان حکومت دیگری تشکیل شود؟

● چرا حکومت؟ چرا یار؟

چرا باید در دوره ی آخرالزمان حکومت دیگری تشکیل شود؟ چرا باید حکومت های غیر دینی یا بهتر بگویم غیر اسلامی، برچیده و یک حکومت واحد تشکیل شود؟ چه ضرورتی دارد که که این حکومت آخر الزمانی یار داشته باشد، چرا باید این یاران دارای ویژگی های خاص باشند؟ این سوالات بخش کوچکی از سوالاتی ست که گاهی در جامعه ی ما و بعضا در جامعه آدم های غیر ایرانی شنیده می شود.

شاید برای پاسخ کامل به این سوالات چندین کتاب و اقلا چند ده محقق خبره لازم باشد، اما از آن جایی که این سوالات مقدمه ی این نوشتار است در دو قسمت و بطور کاملا خلاصه شده به آن پاسخ می دهیم.

۱) الان و در این برهه از زمان حکومت هایی که در اقصا نقاط دنیا وجود دارند، حکومت دینی نیستند (حتی خیلی از کشورهای عربی که، اسم حکومت شان اسلامی ست، فاقد این ویژگی اند). حکومتی که دینی نباشد نمی تواند به نیاز های بشر و به خصوص نیاز های فطری اش پاسخ دهد.

۲) واضح و مبرهن است در هیچ جامعه و حکومتی، حاکمان به تنهایی موفق به تشکیل حکومت نمی شوند. هرچند که توانایی های خارق العاده ای داشته باشند. آن ها هم باید از یک شبکه گسترده از نیروها با توان مندی های لازم برای مدیریت های مختلف داشته باشند و از آن بهره ببرند.

● ویژگی های حکومت آخر الزمان

خداوند وعده داده است که زمین به بندگان صالح و شایسته اش واگذار می شود. بیراه نیست اگر بگوییم، بندگان صالح و شایسته حکومت کسانی هستند که به نیازها و مشکلات فطری مردم رسیدگی می کنند. با این تفاسیر و مقدمات، حاکم این حکومت باید یک انسان کامل باشد. عقیده ما شیعیان بر این است که حکومت آخر الزمان یک حکومت جهانی به رهبری حضرت حجت ابن الحسن العسکری(عج)، امام دوازدهم شیعیان خواهد بود.

● همراهان و یاران

کسانی که بخواهند همراه و یار امام معصوم باشند، طبعا باید دارای ویژگی های خاص و منحصر باشند. این یاران به تعداد یاران حضرت رسول(ص) در جنگ بدر یعنی ۳۱۳ نفر هستند. برای این تعداد از یاران و همراهان امام عصر(روحی له الفدا)، ویژگی های زیادی در منابع مختلف نقل شده است. که در این نوشته به طور اختصار به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم، باید به این نکته توجه کرد، تنها در صورتی یاران می توانند همراهی برای امام شان باشند که، شباهت هایی به او داشته باشند. باید مثل او فکر کنند و برای رسیدن به مقصد از او تبعیت کنند. لازمه ی تابع بودن هم داشتن اعتقاد مشترک است. پس می توان گفت اولین ویژگی و وجه اشتراک همه ی یاران حضرت داشتن مرتبه ای از شباهت به حضرت ایشان است.

● شیران روز و پارسایان شبند

درباره ی اصحاب حضرت(عج) داریم: برخی از آنان شب را نخوابند و زمزمة نماز و مناجات شبانه شان همچون صدای زنبوران عسل فضا را آکنده سازد. شاید خواندن بعضی از این قسمت ها تلنگرهایی باشد به هرکدام از ما، اما آیا این تلنگرها که به صورت مقطعی و بنا به مناسبت های مثل ولادت حضرت صاحب(عج) یا مسابقه و یک برنامه ی تلویزیونی زده می شود، اثری دارد؟ چطور می شود که به این تلنگرها استمرار داد؟

آری، با یاد خدا و برپایی نماز، جان و دلشان را روشن نموده اند: « کأن قلوبهم القنادیل» و چهرة ظاهریشان نمایانگر سیرت پاک درونی شان است: سجده ها در پیشانی آن ها اثر گذارده است. آنان شیران روز و پارسایان شبند.

● پولاد دل اند

می دانیم که ایمان نیز مانند بسیاری از حقایق دیگر دارای رتبه و درجه است؛ به همین دلیل می توان گفت که مؤمنان به نسبت علم، معرفت و یقینی که نسبت به حقیقت دین و ذات خداوند پیدا می کنند، دارای درجات مختلفی هستند (والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر ویقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة ویطیعون الله ورسوله أولئک سیرحمهم الله ن الله عزیز حکیم)، یعنی هرچه یقین بیشتری داشته باشند در درجه بالاتری از ایمان هستند. یاوران حضرت صاحب(عج) به درجه ای از ایمان رسیده اند که هیچ شکی در دل شان راه پیدا نمی کند: مردانی هستند فولاددل که همة وجودشان یقین به خداست و هیچ شکی در دلشان راه نمی یابد، مردانی سخت تر از صخره ها...

آن ها با معرفت، به خدا ایمان آورده اند، و ایمان به خدا در اعماق جان شان نفوذ کرده است.

● شهره اند به خیر و خوبی

در روایات آمده است که یاران امام مهدی(عج) شناخته شده، خوش نام و حسب و نسبشان کاملا معلوم است. آن ها صاحب مناصب اجتماعی، اشراف و قضات و حکا م اند: آن ها از افراد نیک نژاد، قاضیان، فرمانروایان و فقهای دین هستند. این مشهور بودن تا اندازه ایست که امیر(ع) در مورد آن ها می فرمایند: آن ها در آسمان شناخته شده اند و در زمین تا آمدن آن حضرت ناشناخته می مانند.

● فاعل به دوستی اند

زکات نیز، همچون نماز، نشانة بارز یک مسلمان واقعی و از واجبات است. همان طور که با انجام محرمات سقوط می کنیم با انجام واجبات هم می توانیم، صعود کنیم. وقتی که یک مسلمان از اقامه نماز به رشد، کمال و معراج می رسد، از طریق پرداخت زکات (از جمله دیگر واجبات) نیز به این مقامات می رسد: « خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم» چرا؟

شاید به این دلیل باشد که وقتی زکات می دهیم، از دنیاپرستی و بخل دور می شویم و دنیا خواهی اثر کمتری روی مان دارد. اگر از زاویه دیگری هم بخواهیم به این عمل واجب نگاه کنیم، می شود گفت که نهال نوع دوستی، سخاوت، رعایت حقوق دیگران به ویژه فقرا، مستمندان و درماندگان را در خودمان کاشته و یا پرورش پیدا می کند.

به همین اساس یکی از صفت های بارز اصحاب امام زمان(ع) که از برگزیدگان شاگردان مکتب وحی بوده و الگوی راستین رهپویان طریق انبیا و اولیا هستند، پرداخت زکات است. چنان که امام باقر(ع) در تفسیر آیة ۴۱ سورة حج که می فرماید: کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و فرجام همة کارها از آن خداست.

می گوید: این آیه دربارة آل محمد(ص) و حضرت مهدی(ع) و اصحاب او است. خداوند، شرق و غرب عالم را تحت سیطره آن ها درمی آورد و دین را به وسیله آن ها در جهان آشکار می سازد، و دیگر از ظلم و ستم و بدعت نشانی در روی زمین باقی نمی ماند.

● می شود من هم... ؟

یادم هست در جسله ای در محضر حضرت آیت ا... بهجت، از ایشان سوالی پرسیده شد، به این مضمون: آقا راه های سیر و سلوک چیست؟ یا چطور می شود سالک الی ا... شد، شاید باورتان نشود که پاسخ ایشان به نظرم تنها در یک جمله خلاصه شد: واجب را انجام دهید و حرام را نه. این اتفاق و سوال و جواب بعدها در کتابی که در مورد سیر و سلوک و مراتب رسیدن به عرفان بود، هم از قول ایشان آمده بود. شاید این پاسخ در ظاهر خیلی ساده باشد و شما هم مثل خود من با خودتان بگویید که این که کاری ندارد. اما باید در عمل ببینید که چه می کنید؟ شاید برای کسانی که دوست دارند و می خواهند به نوعی به جمع همراهان و یاران حضرت برسند، نسخه درست و قابل تاملی باشد. این که در درست و غلط بودن اعمال شان دقت کنند، عامل سرعت بخشی باشد به رسیدن به هدف، ان شاا.



شنبه 25 تير 1390برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : احمدسلیمانی فر

این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود
مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

برخيز! كه حجّت خدا مى‏آيد
رحمت زحريم كبريا مى‏آيد
از گلشن عسكرى گذر كن، كامروز
بوى گل نرگس از فضا مى‏آيد

دلها ز هجر روی مهت چون شکسته اند
چشمان به راه آمدنت بس که خسته اند
خیل عظیم منتظــران با تمــام عشـــق
از عمق دل به یـاد ظهــورت نشستـه اند

روز ولادت گل خـــلاق سرمـــد است
او از تبار حیـدر و از نـسل احمد است
در آسمـان و زمین می رسـد به گـوش
میـــــلاد قـــــائم آل محــــــــمد است

خیزید و گل افشانید
گل در چمن افشانید
طاووس جنان آمد
سلطان زمان آمد

ای منتظران مژده که این منظر آمد
محبوب خدا حجت ثانی عشر آمد

سامــــرا امشب چه نازی می کند
بـــــر زمینهــا یکه تـــــازی می کند
روز میـــــلاد گـــل نــرگس زشـــور
آسمـــــان هم عشقبــازی می کند

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

پیک صبا دارد به لب از شوق دیدار این سخن
بادا مبارک مقدمت یا سیدی! یابن الحسنچ

مهدی جان!
سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم

ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایه نشین چند بُوَد آفتاب؟
منتظران را به لب آمد نفس
ای ز تو فریاد، به فریاد رس

مبارک باد میلاد تو، ای معراج خاکیان و ای سراج افلاکیان؛ ای آینه ایمان، یا صاحب الزمان!

میلادت مبارک باد، ای سپیده پنهان که اهل زمین در آرزوی بوی بهشتی تو، هماره دعای فرج را زمزمه می کنند!

میلاد مهدی(عج) سفینه نجات و امید حیات، بر عاشقانش مبارک باد! امام حسین(ع) فرمودند: «اگر زمان او (مهدی(عج)) را درک کنم، در تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد».

یا مهدی(عج)! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق! میلاد تو، قصیده بی انتهایی است که تنها خدا بیت آخرش را می داند؛ بیا و حُسن ختام زمان باش!

میلاد حجت خدا، دوازدهمین ساغر الهی بر منتظران جمالش مبارک باد!

میلاد ستاره سهیل آسمان امامت، تداعی کننده شادی لحظه طلوع طلعت نورانی اوست.

مهدی(عج)، بوستانی است از سرو رشید نرگس، از سلاله یاس فاطمه و از ریشه گل های محمدی.

خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع می کند.

شب میلاد تو، هنگامه گشودن پنجره های امید است به روی بغضِ ستم دیدگان بی پناه تاریخ.

میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد!

میلاد مهدی(عج)، مشعل هدایت و روشن گری، مبیّن حقیقت، بر اهل طریقت مبارک باد!

ای ماه فاطمه! به آن امید که از افق نور بازگشت تو را دریابم، همه شب ستاره می شمارم تا صبح دیدارت فرا رسد.

دردِ تو را به تنهایی نمی‏کشم که تمام سنگریزه‏های زمین، منتظر گام‏های تواَند تا کوه شوند و پرچم تو را در اوج عشق خود برافرازند و آن وعده محتوم، چه نزدیک است؛ اگر عاشق باشی

همه هست آرزویم که بیینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده‏ای و ببینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره و پاره پاره پنهان بماند؟ حیف نیست دیده را شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد؟!

به امید روزی که متن تمام پیامک‌ها یک جمله باشد و آن: مهدی آمد.

کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

مهدی جان! به روسیاهی‌مان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی و گنهکارند، قلبمان را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می‌خوانند.

تو خواهى آمد و یاس‏ها و نیلوفرهاى «سرکش‏» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل یاس‏هاى کبود خواهد بود.

مهدی جان بیا و دنیاى دل را به بوى خوش فطرت پر کن. دل‏هایى که همواره در سرزمین نیمه شب تو را مى‏خوانند و به عشق تو در آسمان مکاشفه پرواز مى‏کنند

امشب زمین و آسمان گردیده پر شور و شعف
امشب تمام عرشیان بهر زیارت بسته صف
امشب که عیدی میدهد بر عاشقان شاه نجف
امشب تو هم مستی کن و دل را بری کن از اسف
زیرا به دنیا آمده مظهر عزت و شرف
*میلاد نور مبارک*

مـژده‌ی آمـدنت  قیمـت جـان می‌ارزد
تاری از موی تو آقـا به جهـان می‌ارزد
السلام عليك يا صاحب الزمان
بهترین هدیه به امام زمان عج ترک یک گناه است

سلام بر تو ای نور خدا
درود بر تو ای کشتی نجات
سلام بر چشمه‌ی حیات و زندگی
ای امام زمان به فریادم برس

درود بر شما ای دعوت کننده‌ی مردم به سوی خدا
سلام بر میثاق الهی
درود بر تو در تمام ساعات شب و سراسر روز
سلام بر تو به هنگام صبح و شام
سلام بر فرزند نورهای درخشان

سلام بر مهدی امت‌ها
سلام بر عدل مشهور جهان
سلام بر ماه تابان
سلام بر خورشید تاریکی‌های پنهان
سلام بر ماه شب چهاردهم
سلام بر بهار مردم و خرمی روزگاران
سلام بر نور دیدگان مردم
خدایا با نور (امام مهدی) همه‌ی تاریکی‌ها را روشن کن.

به شاد باش میلاد مهدی زهرا سلام‌ الله‌ علیها ظهورش را صلوات

تک ‌نغمه‌ی شادی ما در جشن میلاد مهدی زهرا سلام‌الله ‌علیها، دعای فرج است.

مهدیا! ما در جشن میلادت به شور دعا می‌خوانیم و به شوق اشک می‌ریزیم تا دیدارت.

امید آمدنت، تنها بهانه‌ی جشن ماست ، مهدی زهرا.

مهدیا! مرا امید وصال تو زنده می‌دارد.

با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را یا مهدی

خدایا با نور امام مهدی، همه‌ی تاریکی‌ها را روشن کن... (میلاد نور مبارک)

اوست که در انتظار تواست تا پرده‌ی غیبت را بدری و چهره‌ی دل‌آرایش را به مشاهده بنشینی، او غائب نیست؛ از هر حاضری حاضرتر است، این تویی که غائبی، تو باید حاضر شوی، او منتظر توست.

ای کاش تمام پنجره‌ها رو به تو باز می‌شدند.
آن‌گاه تمام خانه‌ها آفتابی بودند
ای طلوع چشم‌هایت دیدنی
غنچه‌ی لبخندهایت چیدنی
وقتی طلوع می‌کنی، نیلوفران سر از سجده بر می‌دارند

قدم ‌هایت بوسه‌گاه چشم‌هایمان ای گل نرگس
جشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می‌پیوست
میلاد نرگس پنهان گرامی باد

عصر انتظار، ولادتت را به جشن گرفته است، ای گل نرگس
چشمان منتظر ما، خیس از اشک شوق میلاد توست، مهدی زهرا
خجسته باد میلاد مولود نجات

طلوع نزدیک است اگر بخواهیم
ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد
با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم

قطعه‌ی گمشده‌ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم، یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است.
(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)

هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛ اما به خود امام زمان چطور؟

سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

شد نيمه ي شعبان و جهان گشت جوان
از مقدم پاك آن ولي سبحان
آن پرده نشين كاخ وحدت امروز
بنمود رخ از پرده و گرديد عيان

هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است
پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشکر است
با خبر باشــيد اي چشم انتظاران ظهــــور
بهترين سلطان عالم از همه تنهاتر است
اللهم عجل لوليک الفرج
براي تعجيل در فرجش در اين لحظات عزيز (شب) صلوات

خدايا تا به کي هجران مهدي
به دستم حسرت دامان مهدي
الهي هر بلا از حضرتش دور
الهي، من بلا گردان مهدي

آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد
شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد
آقا بيا تا با ظهور چشم هايت
اين چشم هاي ما کمي تقوا بگيرد

گفته بودم گربیایی مقدمت را گل فشانم *
گل چه قابل مهربانم چشمهایم فرش راهت

بخوان دعاي فرج را دعا اثـر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را و عافيت بطلب
که روزگار بسي فتنه زير سر دارد
بخوان دعاي فرج را که يوسف زهرا
ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر دارد
بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه ي سبز
که آخرين گل سرخ از همه خبر دارد

يکي از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق، درمان خواهد آمد
غبار از خانه هاي دل بگيريد
که بر اين خانه مهمان خواهد آمد

قطعه ي گمشده اي از پر پرواز کم است
يازده بار شمرديم و يکي باز کم است

به امید روزی که متن اس ام اس ها این باشه: “مهدی آمد، انتظارها هم سرآمد … “



شعري از حضرت آيت الله العظمي خامنه اي تقديم به حضرت امام مهدي(عج)

دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است
جان را هواي از قفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست كه سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است

دستم نمي رسد كه دل از سينه بركنم
باري علاج شكر گريبان دريدن است

شامم سيه تر است ز گيسوي سركشت
خورشيد من برآي كه وقت دميدن است

سوي تو اين خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است

بگرفت آب و رنگ زفيض حضور تو
هرگل دراين چمن كه سزاوار ديدن است

با اهل درد شرح غم خود نمي كنم
تقدير قصه دل من ناشنيدن است

آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزي (امين) سزا لب حسرت گزيدن است

 



درباره وبلاگ

باسلام خدمت تمامی دوستان عزیز بعضی از دوستان سوال کردند که آیا من طلبه یا مداح هستم که من لازم دونستم خودموبرا دوستان معرفی کنم. اینجانب احمدسلیمانی فر ازسال 1378 مداحی اهل البیت راشروع کرده ودرکسوت نوکری اهل البیت (ع) درحال خدمت میباشم دوستانی که قصدبرقراری ارتباط بابنده رودارندمیتوانندبااین سامانه بامن درارتباط باشندوبرای من پیامک بزنندتادراسرع وقت جوابشان رابدهم شماره سامانه پیامک این حقیر 10000202203330
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انتظارفرج و آدرس entezarefaraj.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان