انتظارفرج پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
همچنانکه پروردگار دوازده نقیب از بنى اسرائیل برگزید، براى این امّت هم دوازده پیشوا اختیار کرد تا به اذن او پیشوا و رهنماى مردم به سوى او باشند. ادامه مطلب ... پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
امام هادی(ع) تحت مراقبت
افتراها و خبر چینىها با شكست روبرو گردیدنقش امام(ع) و موضع وى در حوادثموضع عباسیان در برنامه ریزى امام(ع)قیام هاى علویان و دعوت براى رضا از آل محمد(ص)امام هادى علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در محیطى بسیار سخت و در وضع بسیار دشوار مىزیست و هم عصر حكومت«متوكل» بود كه به دشمنى با امام(ع) و تعقیب یاران وى و در هم شكستن پایگاههاى او زبانزد بود و هر روز در اینگونه اعمال پیشتر مىرفت و در دستگاه حاكم نیز این بد رفتاریها گسترش مىیافت تا آنجا كه متوكل خطر بحران حكومت خویش را احساس كرد و بر آن شد تا با دو روش توأمان در یك اقدام،از بحرانى تر شدن وضع جلوگیرى كند. 1- حمله بردن به یاران امام(ع) و پایگاه هاى او و آزردن آنان و از میان برداشتن آثار شیعیان، تا بیش از پیش آنان را دچار وحشت کند و خوار گرداند. او به این اعمال دست زد و تا بدانجا پیش رفت كه قبر امام حسین(ع) را ویران ساخت و آثار آن را از میان برد. (1) 2- امام(ع) را از پایگاه هاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن و پراكندن پایگاه هاى ایشان باشد، و سازماندهی آن را از بین ببرد و آنان را از پیروزى نا امید گرداند. متوكل دریافت كه اگر امام هادى(ع) از مراقبت او دور باشد یعنى در مدینه بماند، برای دولت او خطر بسیاری خواهد داشت. پس دستور داد آن بزرگوار را به سامره بیاورند تا حركات و سكنات ایشان را تحت نظارت داشته باشند. ادامه مطلب ... سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 16:47 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
—– اى مهر دل فروز، در آسمان علم —– سر مى پرورانم من هواى حضرت باقر —– امام و حجّت اهل یقینی —– اى باقر العلوم که هنگام مکرمت —————- دل جرعه بنوش از قدح و جام محمد —– میلاد که باشد این چنین پر آه است —– با آمدنش بهار شد شیدایی —– دلم پر می زند امشب برای حضرت باقر که گویم شرحی از وصف و ثنای باقر ، ندیده ی دیده ی گیتی به علم و دانش و تقوا کسی را برتر و اعلم به جای حضرت باقر. ولات امام باقر مبارک باد. —– شکر است که یاورِ رقیه آمد —– امام باقر (ع) : —– از روشنی طلعت رخشنده «باقر» —– گرامی وارثِ محمودِ احمد —– بهشت رحمت صفاى جنت بهار طوبى جمال یزدان —– دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر —– ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده —– قلبِ خود را کردهام نیمی و اشکم جاری است امام باقر(ع): —– پنجمین اخترِ عصمت وارث صبری و حلمی —– گرامی وارث محمود احمد امام باقری ، نامت محمد فروزان اختری برتر ز انجم تو فخر عترتی ، خورشید پنجم. علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت —– امام محمد باقر (ع): —– ما غلام حضرت باقر شدیم بر مَرام غیر او کافر شدیم ولات پنجمین اخت تابناک آسمان ولایت مبارک باد —– باز سلاله ای از سلب احمدی پا در عرصه ی هستی نهاد و چون آفتاب بر دل های غبار گونه ی ما تابید. باشد که چون او شکافته ی علم باشیم. —– نزاید مادر گیتی ز بهر خدمت مردم به جود و بخشش و لطف و سخای حضرت باقر به ذرات جهان یکسر بود او هادی و رهبر که جان عالمی گردد فدای حضرت باقر. —– سر می پرورانم به هوای حضرت باقر، بدل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر، ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر. —– امام و حجت و اهل یقینی فروغ آسمان، مهر زمینی، گشادی بال دانش بر سرم گشودی راه دین در باور ما از آن موجی که از علم تو برخاست، شریعت زنده و اسلام برجاست. —– ز دریای تو خیزد موج دانش، درخشد، درخشد نام تو بر اوج دانش. —– محمد بن علی مشهور به محمد باقر امام پنجم شیعیان است. کنیه اش «ابوجعفر» و «باقرالعلوم» زادهٔ سوم صفر یا نخست رجب سال 57 هجری در مدینه. پدر وی علی بن حسین و مادرش فاطمه بنت حسن بن علی است. امام محمد باقر علیه السلام در شهر مدینه در قبرستان بقیع کنار سه امام دیگر شیعیان مدفون است آرامگاه ایشان برخلاف بیشتر امامان شیعه هم اکنون گنبد و ضریح ندارد. سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
امروز اول ماه رجب و میلاد امام محمد باقر است به همین سبب با تورقی در کتب بزرگان به روایتی در کتاب " کافی" کلینی رسیدیم که از حکم بن عتبه نقل می کند: در خدمت امام باقر(ع) بودم و خانه پر از جمعیت بود که ناگاه پیرمردی که بر عصای خود تکیه می کرد آمد تا آنکه کنار در اطاق ایستاد و رو کرد به امام باقر(ع) و گفت: " السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته"، ای فرزند رسول خدا ! درود و رحمت و برکات خداوندی بر شما باد. سپس ساکت شد و منتظر جواب ماند. امام(ع) سلام او را به همان گونه پاسخ داد، آنگاه پیرمرد روی خود را به اهل مجلس کرد و به آنها سلام نمود و ساکت ماند تا آنکه جمعیت همگی سلام او را پاسخ گفتند. سپس رو کرد به امام باقر(ع) و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود جای بده، خدا مرا فدایت گرداند. بخدا قسم! براستی من شما را دوست دارم و هر کس شما را دوست داشته باشد دوست دارم، و بخدا قسم این دوستی ام بخاطر طمع دنیوی نیست، و من براستی با دشمنان شما دشمنم، و از آنها بیزارم و نفرت دارم، و بخدا قسم این دشمنی و نفرت بخاطر انتقامجوئی یا کدورتی شخصی که بین من و او باشد نیست، و بخدا قسم حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را حرام می دانم، و منتظر امر شما و دولت کریمه شما هستم، آیا امیدوار باشم و شما نسبت به من امیدی دارید؟ خداوند مرا فدای شما گرداند. امام باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه می کرد و او می رفت، سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:هر که دوست دارد یکی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند امام باقر (ع) فرمود: بسوی من بیا، و او را کنار خود نشانید سپس فرمود: ای پیرمرد! شخصی خدمت پدرم علی بن الحسین (علیهم السلام ) رسید و از آن حضرت همین سئوال تو را پرسش نمود، پدرم به او فرمود: اگر با این حال از دنیا رفتی بر رسول خدا، امیرالمومنین، امام مجتبی ، امام حسین و علی بن الحسین(علیهم السلام ) وارد می شوی و دلت خنک می شود و قلبت خشنود و چشمانت روشن می گردد و هنگامی که جان به حلقومت می رسد فرشتگان با آغوش باز و با دسته های گل به استقبال تو می آیند. و اگر زنده ماندی آنچه باعث روشنی چشمان تو است خواهی دید و در مقامات عالی بهشت با ما خواهی بود. پیرمرد شگفت زده گفت: الله اکبر، ای ابوجعفر! اگر بمیرم بر رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و علی بن الحسین (علیهم السلام ) وارد می شوم... و همان مطالبی را که امام (ع) فرموده بود تکرار کرد. سپس پیرمرد صدا را به گریه بلند کرد و گریه راه گلویش را گرفته هق هق می کرد تا نقش زمین گردید، اهل مجلس از مشاهده حال این پیرمرد و گریه های او همه ناله کردند. امام باقر(ع) با انگشتان مبارک اشک از گوشه های چشم پیرمرد پاک کرد و آنها را فرو ریخت. پیرمرد سربلند کرد و به امام باقر(ع) عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! دست مبارک خود را بده تا ببوسم خداوند مرا فدای شما گرداند . آنگاه دست امام(ع) را گرفت و بوسید و شکم خود را برهنه نمود و دست امام(ع) را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و خداحافظی کرد. امام باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه می کرد و او می رفت، سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:هر که دوست دارد یکی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند. * سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
«الکافی» معتبرترین کتاب حدیثی شیعه هشت جلد دارد دو جلد اول آن اصول، پنج جلد بعدی آن (3-7) فروع و جلد هشتم آن روضه کافی نام دارد. مولف جلیل القدر این کتاب مرحوم کلینی (م 329 ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است. راوی این روایت حَكَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او می گوید: در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آكنده از جمعیّت بود ناگاه پیرمردى كه بر عصاى خود تكیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد. عرض کرد: السلام علیك یا ابن رسول الله و رحمة الله و بركاته و بعد سكوت كرد. امام پاسخ داد: علیك السلام و رحمة الله و بركاته. بعد پیرمرد رو كرد به سایر جمعیت كه در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیك خود بنشان فدایت شوم به خدا سوگند من شما و كسى كه شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست. با دشمن شما دشمنم و از او كناره مىگیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر كشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم]. به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل شما خاندانم. [1] با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟ امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا! امام علیه السلام همان طورى كه پیرمرد می رفت به او نگاه می كرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر كه مایل است یك نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه كند
پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند. آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود: وقتى جانت به اینجا رسید - با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی ؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن می كند [2] و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود. پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟ امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تكرار كرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اكبر ؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می كند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟ پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن. در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شكم خود بالا زده دست امام را روى شكم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیكم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد. امام علیه السلام همان طورى كه پیرمرد می رفت به او نگاه می كرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر كه مایل است یك نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه كند.» حكم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زدهاى را ندیده بودم كه مثل این مجلس گریه كنند (چنان تحت تاثیر نیت پاك پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند كه همه با صداى بلند گریه می كردند.) [3]
پی نوشت: 1. اصل عبارت این است: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُم» که ما آن را با توجه به شرح ملا صالح مازندرانی، ج11، ص 416 اینگونه ترجمه کردیم. 2. خلاصه اینکه اگر تا قبل از ظهور از دنیا رفتی با ما اهل بیت خواهی بود و اگر ماندی خدا تو را با درک زمان ظهور دلشاد خواهد کرد. همان ج11 ص 416 3. الكافی ، ج8، ص 77 بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:59 :: نويسنده : احمدسلیمانی فر
اوایل سال گذشته بود که در یکی از شبکه های اجتماعی صفحه ای با هدف توهین به اعتقادات و مقدسات مسلمانان ایجاد شد.اما سوالی که پیش می آید این است که چرا این توهین ها بیشتر به این امام بزرگوار شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام زده می شود ؟الف: برای راه اندازی یک سلسله توهین، ابتدا باید کمترین حساسیت را بر انگیخت تا بتوان فرصتی برای تنفس گرفت، فضا را سنجید و کار را ادامه داد. یک دلیل این انتخاب را یکی از گردانندگان آن با زبان طنز، نادانسته از گوشه ای از این انتخاب هوشمندانه رمزگشایی کرده است و آن این است که نه پدر حضرت امام هادی علیه السلام ، امام رضا علیه السلام هستند که شیعیان حساسیت بیشتری به ایشان دارند و نه فرزند ایشان امام زمان (عج) می باشند.ب: برای تامین هدف تضعیف اعتقاد شیعیان به مهدویت باید درمیان ائمه، امامی را انتخاب کرد که از لحاظ تاریخی کمترین میزان اطلاع از او در دسترس باشد و به زمان حیات امام زمان (عج) نزدیک باشد تا از این طریق بتوان به مخاطب اینگونه القا کرد که وقتی وجود و اهمیت این امام، زیر سوال است آیا اعتقاد به امامی که بیش از هزار سال سن دارد و قرار است بیاید و جهان را پر از عدل و داد کند زیر سوال نیست؟!ج: دلیل دیگری که محتمل است ، این است که امام هادی (ع) در زیارت جامعه ی کبیره با تبیین جایگاه والا و همچنین عظمت و شکوه بی کرانه ی ائمه ی معصومین علیهم السلام؛ به زیباترین صورت به توصیف ائمه ی معصومین علیهم السلام پرداخته اند. توجه به این معارف می تواند قدرت عظیم و استقامت بی نهایتی را در شیعیان جهان به وجود بیاورد و احتمالا همین موضوع است که دشمنان را متوجه این امام همام کرده است.
|